امام حسین(ع)
سلام به وبسایت خودتون خوش امدید
يحيي فرزند امّ طويل نقل كرده است روزي جواني گريان نزد حسين (ع) آمد امام (ع) فرمود چرا گريه ميكني؟ جوان گفت مادرم فوت كرده است و با اينكه داراي اموالي بود، وصيت نكرده و به من امر كرده است اقدامي نكنم تا خبر آن را به شما برسانم
امام (ع) فرمود برخيزيد تا نزد مادر اين جوان برويم پس همگي برخاستيم و با امام تا خانه آن زن رفتيم امام (ع) مقابل در ايستاد و دعا فرمود كه خداوند او را زنده كند تا وصيّت نمايد
خداوند، او را زنده كرد ناگهان زن از جاي خويش برخاست و تشهّهد گفت و در حالي كه به حسين (ع) نگاه ميكرد، گفت اي مولاي من ! داخل خانه شو و مرا امر فرما
حضرت، وارد خانه شده، كنار او نشست و فرمود وصيّت كن، خداوند تو را رحمت كند زن وصيّت كرد و سپس جان سپرد
نظرات شما عزیزان: